امروز جمعه 31 فروردین 1403 http://shadi.cloob24.com
0

مقدمه

بشر به حکم طبیعت و نیازهایش پیوسته با انسان های دیگر در ارتباط است و کیفیت روابط او به حدی مهم است که کیفیت زندگی اش را مشخص می سازد.همانطور که رگ ها وسیله ی تغذیه و رشد بدن هستند رابطه های انسان نیز ابزار رشد شخصی، شغلی و اجتماعی او محسوب می شوند (به پروژه.احمد،1375).

اگر همه رابطه هایی که یک فرد از کودکی تا بزرگسالی با دیگران برقرار می کند را در نظر مجسم کنیم اثر آن ها را بر ترقی و تکامل او روشن تر می بینیم و تردید نمی کنیم که این دادوستدهای انسانی در ایجاد شادی و پیروزی یا غم و بازماندگی فرد و اجتماع نقش بزرگ و اساسی بر عهده دارند. (به پروژه.احمد،1375).اثر و اهمیت رابطه و آگاهی از این کیفیت رابطه های هرکس، کیفیت زندگی او را تعیین می کند. مارا مشتاق می سازد که بدانیم رابطه سالم و سازنده چه ویژگی هایی دارد.علاقه ما به همراه اعضای خانواده،، اقوام ونزدیکان مخصوصا ترس از جدایی های ناخواسته، این دانش را ضروری تر می سازد.داشتن این آگاهی ضروری است چون با به کار گیری آن بهتر می توانیم با مردم و افرادی که دوستشان داریم ارتباط مطلوب و ثمربخش برقرار سازیم. (به پروژه.احمد،1375)

واکنش کودک نیز رفتار والدین را تحت تاثیر قرا می دهد. بعلاوه کودکان یک خانواده، افراد متفاوتی هستند و در مقابل سبک تربیتی معینی واکنش یکسان نشان نمی دهند. حتی اگر والدین فنون تربیتی خود را به طور یکسان به کار ببرند، کودکان همگام با بزرگ شدن، کاملاً متفاوت خواهند. در روابط والدین- فرزندان، چه در درون یک خانواده و چه در بین خانواده ها، تفاوتهای زیادی وجود دارد. بنابراین، در بین تعداد زیادی از روابط، هر رابطه والدین- فرزندی منحصر به فرد خواهد بود. به علاوه موقعیتها تغیر می کند: آنچه در یک بافت موثر واقع می شود، ممکن است در بافت دیگری شکست بخورد. در واقع، به نظر می رسد که اساس، رابطه والدین- فرزند است. آنها در کنشهای متقابل خود، به سازشهایی می رسند که نیازها و خواستهای متقابل را منعکس می کنند(وندر زندن، ترجمه گنجی، 1383)

در تعریف سلامت روانی باید این نکته را در نظر داشت که هر انسانی که بتواند با مسائل عمیق خود کنار بیاید، باید با خود و دیگران سازش یابد و در برابر تعارض های اجتناب ناپذیر درونی خود دچار استیصال نشود و خود را به وسیله جامعه طرد نسازد فردی است دارای سلامت روانی(نریمانی و همکاران،1386).

پژوهش حاضرباهدف آشنایی ونحوه ی برقراری ارتباط موثردرروابط بین فردی بخصوص درروابط والدین باسلامت روان فرزندان تدوین شده است.

برای فهم بهترموضوع پژوهش ازاصظلاحات والدین–فرزند–دوست–همدلی–مثبت گرایی–ارتباط کلامی وارتباط غیرکلامی وسلامت روان استفاده شده است.

بیان مسئله

سلامت روانی یکی از مباحث مهمی است که در رشد و بالندگی خانواده و جامعه موثر می‌باشد. سلامت روان به عنوان یکی ازملاکهای تعیین کننده سلامت عمومی افراددرنظرگرفته می شود؛که مفهوم آن عبارت است ازاحساس خوب بودن واطمینان ازکارآمدی خود، اتکاءبه خود،ظرفیت رقابت،تعلق بین نسلی وخودشکوفایی تواناییهای بالقوه فکری،هیجانی، وغیره(گزارش جهانی سلامت، 2001).همچنین رسینی سلامت روان راحالت ذهنی،همراه باسلامت هیجانی نسبتًارهاشده ازنشانه های اضطراب وناتوانی دربرقراری روابط سازنده،مقابله باخواسته هاومحرکهای تنش زای زندگی میداند.تاکنون تعاریف متعددی از «سلامت روان» ارائه شده که همگی بر اهمیت تمامیت و یکپارچگی شخصیت تاکید ورزیده اند. گلدشتاین[1]، سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایی می داند.چاهن نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان شناختی تعبیر می کند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود(چاهن،1991).سازمان بهداشت جهانی(2004) سلامت روانی را به عنوان حالتی از بهزیستی که درآن فرد توانمندی خود را شناخته از آنها به نحو موثر و مولد استفاده کرده و برای اجتماع خویش مفید است تعریف می‌کند. به طور کلی بهداشت روانی ایجاد سلامت روان به وسیله پیشگیری از ابتلا به بیماری‌های روانی، کنترل عوامل موثر بروز آن، تشخیص زودرس، پیشگیری از عوامل ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم در برقراری روابط صحیح انسانی است(میلانی فرد، 1386).

بطور کلی سلامت روان قدرت آرام زیستن وباخودودیگران درآرامش بودن است،آگاهی ازدرون واحساسات خویشتن ا ست،قدرت تصمیم گیری دربحرانهاومقابله بافشارهای زندگی است. شخصی که ازسلامت روانی بالایی برخوردار است از کار و زندگی خود احساس رضایت دارد و از وقت خود استفاده مفید می نماید، با دیگران از در تفاهم وارد می شود و برای احساسات و عواطف مردم ارزش قایل بوده و آنها را محترم می شمارد. چنین فردی می تواند محبت کند، دیگران رادوست بدارد خود را با دیگران وفق بدهد و با اجماع سازگار شود. (گنجی.حمزه، ١٣٨٣)

ارتباط فرآیندی است که به وسیله ی آن اطلاعات و احساسات خود را از طریق پیام های کلامی و غیرکلامی با دیگران در میان می گذاریم. این تونایی موجب تقویت رابطه گرم و صمیمی ما با دیگران به ویژه اعضای خانوده می شود و سلامت روانی و اجتماعی ما را بیش از پیش فراهم نموده و به قطع روابط ناسالم ما منجر خواهد شد. یکی ازطبیعی ترین گروه هاییکه می تواندنیازهای انسان را ارضاکندخانوادهاست.وظیفه خانواده که همان والدین است مراقبت ازفرزندان و تربیت آنها،برقراری ارتباطات سالم اعضا باهم وکمک به،استقلال کودکان است (میکائیلی،1388).

اصولاًمفهوم الگوی ارتباطی خانواده یاطرحواره های ارتباط خانواده،ساختارعلمی ازدنیای ظاهری خانواده است که براساس ارتباط اعضای خانواده بایکدیگرواینکه اعضاچه چیزی به یکدیگرمی گویندوچه کاری انجام می دهندواینکه چه معنایی ازاین ارتباطات دارند،تعریف می شود(کوئرنر،فیتزپاتریک،2002؛بارل. فیتزپاتریک،1990؛به نقل ازفیتزپاتریک،کوئرنر2004).

والدین نقش اساسی در ارتباط موثر و حفظ سلامت روانی کودکان دارد.برقراری ارتباط صحیح و موثر والدین با کودکان مهمترین اصل فرزندپروری است.شیوه درست تربیت وفرزندپروری که کودکان ازوالدین خوددریافت می‌کنندمنجربه سلامت پایدارقابل توجهی می‌شود،زیرارابطه والدین وفرزندان بافراهم آوردن شرایط افزایش سلامت موجب رشدوتحول روانی،اجتماعی وزیستی می‌شود. درحقیقت شیوه‌های درست فرزندپروری والدین بررشدوافزایش سلامت روانی فردتاثیرمی‌گذارد. (لئوناردیو،کایوسگلو،2002).

برخلاف نیازهای جسمی، نیازهای روحی و احساسی کودک ممکن است مشخص نباشد و به همین دلیل نادیده گرفته شود اما این نیازها به اندازه نیازهای جسمی مهم هستند.برآورده شدن نیازهای روحی کودک و در یک کلام سلامت روانی آنها باعث می‌شود کودکان خوب تفکر کنند، پیشرفت اجتماعی داشته و مهارت‌های جدید را بخوبی بیاموزند، علاوه بر این، تشویق به موقع از جانب بزرگسالان همه برای کمک در پیشبرد اعتماد‌به‌نفس و ایجاد عزت نفس مهم بوده و نگرش او را نسبت به زندگی بهبود می‌بخشد.یکی از عوامل موثر در سلامت روانی کودک،احترام مناسب وشایسته به شخصیت کودک است که نشاط و شوق و امید را در وی بر می انگیزد و باعث می شود او دارای شخصیت مستقل و با اراده گردد. مهر و محبت والدین،به کودک امنبت روانی و عاطفی می بخشد و زمینه ورود وی را به جامعه و داد و ستدهای اجتماعی و ارتباط همه جانبه فراهم می کند. روانشناسان اعتقاد دارند که در محیط زندگی کودک،رفتار بزرگترها و اطرافیان با او،نحوه ارتباط اعضاء خانواده با یکدیگر،اعتقادات وتعصبات والدین،تعارضات موجود در محیط خانواده،وضعیت اجتماعی واقتصادی اثرات قابل توجهی بر روحیه و رشد و تکامل شخصیت کودک دارد. (احمدوند.محمد علی،١٣٨٢)

به طور کلی با درک و شناخت معنای رفتار فرزندان می‌توان به سلامت روان آنها کمک کرد زیرا بسیاری از ناسازگاری‌های کودکان و نوجوانان فقدان شناخت والدین از آنهاست و حتی بسیاری از مربیان و معلمان نیز شناخت لازم را از کودکان و نوجوانان ندارند و نسبت به مسائل و مشکلات آنها بی‌توجه و بی‌علاقه‌اند. برای رفع این نقیصه اولیا باید بتوانند تعبیر و تفسیر مناسبی از تظاهرات رفتاری فرزندان خود داشته باشند تا به رفع مشکلات آنها نائل شوند. آنان می‌توانندباایجادفرصت‌های مناسب به فرزندان مهارت‌های برقراری روابط بادیگران راآموزش داده اجازه بازگوکردن نظرات را به آنها بدهند. بدون تردید در سایه روابط صحیح و سالم خانوادگی و اجتماعی است که سلامت روان نیز محقق خواهد شد. (حسینى ابوالقاسم،١٣٧٧)

با توجه به مسائلی که ذکر شد این پژوهش قصد دارد به این سوال که آیا بین الگوی ارتباط والدین با فرزند و سلامت روان فرزندان رابطه ای وجود دارد یا نه؟پاسخ گوید.

ارسال دیدگاه