تقابل جبر و اختیار در نظریه راجرز
تقابل جبر (یعنی این نظر که رفتار شخص با عوامل گوناگونی که خارج از کنترل وارده اوست تعیین می شود) و اختیار (یعنی این نظر که رفتار، تابع انتخاب و اراده آزاد فرد است) در اندیشه و نگرش راجرز موضوع نسبتاً پیچیده ای است. موضع او طوری است که هر دو را تأئید می کند. به اعتقاد او جبرگرایی سنگ بنای دانش در عصر حاضر است (راجرز ص 295، سال 1983). او به عنوان یک دانشمند این حقیقت را که «در مجموع هر رفتار علتی دارد» پذیرفته بود. وی معتقد بود که می توان با مطالعه آن دسته از عوامل عینی که رفتار انسان را تحت تأثیر قرار می دهند، به اطلاعات ارزشمندی دست یافت. راجرز خود نیز پذیرفته بود که از تناقض موجود بین جبر و اختیار گیج و مبهوت مانده است. مهمترین نظری که می توان در این باره اظهار داشت این است که هر دوی این فرضیه ها مهم اند. جبرگرایی در تحلیل های علمی رفتار، نقش مهمی ایفا می کند و مفهوم اختیار نیز در عملکرد های شخصی و میان فردی (برای مثال در روابط درمانی) حیاتی است.
گرایش به خود شکوفایی در نظریه راجرز
به نظر راجرز، گرایش به خود شکوفایی تنها انگیزه اساسی آدمی است. او بر این باور بود که انسان، ذاتاً مایل به حفظ و نگهداری خویش و در تقلای پیشرفت و تعالی است و منظور او از «خود شکوفایی» نیز همین بود. خود شکوفایی در عین حال به معنای حفظ بقای ارگانیزم نیز هست. به نظر راجرز، انسان از همان آغاز تولد طوری برنامه ریزی شده است که با موفقیت به خود شکوفایی دست یابد. ما انسان ها ذاتاً فعال و پیشرو هستیم و در صورت مناسب بودن شرایط برای به حداکثر رساندن توانایی های بالقوه خویش تلاش خواهیم کرد.
ویژگی های رشد از فردی به فردی دیگر تفاوت می کند. به عبارت دیگر وقتی شرایط برای شکوفایی فراهم است، هیچ فردی عیناً به کاری که دیگری انجام می دهد نمی پردازد. گر چه خود شکوفایی با در نظر گرفتن ویژگی های افراد از شخصی به شخص دیگر متفاوت است ولی مواردی کلی نیز وجود دارد. برخی ویژگی های مشترک ناشی از فرایند خود شکوفایی عبارتند از انعطاف پذیری در برابر تحجر، باز و پذیرا بودن در برابر دفاعی بودن و خود پیروی در برابر دیگر پیروی.
مبانی و مفاهیم نظریه مراجع – محوری
اساس روان درمانی مراجع – محوری بر «اینجا و اکنون» قرار دارد و در آن حوزه است که «اگر – آنگاه» به گونه ای که خواهیم گفت طرح می شود. بدین معنی که اگر در جلسه روان درمانی، احترام و توجه و درک توأم با هم فهمی بین مراجع و درمانگر بوجود آید، آنگاه تغییرات مطلوب و مقبول در مراجع به وقوع خواهد پیوست. راجرز نسبت به انسان نگرش مثبت دارد و معتقد است که انسان تمایل ذاتی به خود شکوفایی، تحقیق اهداف ارگانیسم و حفظ تمامیت خود دارد. این تمایل ذاتی موجب تلاش و فعالیت انسانی و سبب خود رهبری، خود نظمی، تسلط بر نفس، استقلال، مسئولیت و اجتماعی شدن انسان می شود. اگر شرایط محیطی سرشار از صفا و صمیمیت و پذیرش باشد، احساس ارزشمندی و دوستی و محبت در فرد به وجود خواهد آمد و به خویشتن نگری مثبت خواهد انجامید. در مقابل، اگر شرایط محیطی مملو از خصومت و تنفر و طرد باشد، بدبینی و نفرت در فرد بوجود می آید و به خویشتن نگری منفی منتهی می گردد.
به نظر راجرز، انسان اصولاً موجودی اجتماعی، واقع بین، پیشرونده به سوی رشد و تکامل، هدفدار و اعتماد پذیر است و در صورتی که شرایط مناسب باشد توانایی خود شکوفایی دارد. انسان به توجه و احساس ارزشمندی، به شدت نیازمند است و در صورت برآورده شدن این نیازها، خشنودی و رضایت او حاصل خواهد آمد. انسان همچنین موجودی آزاد و در عین حال مسئول است. زیرا آزادی بدون مسئولیت به هرج و مرج می انجامد. هر تجربه ای که با سازمان خود در تضاد باشد نوعی تهدید برای ارگانیسم محسوب می شود و به تحجر رفتار و تنش و بیقراری می انجامد. آدمی این تجربیات را که با خود شکوفایی تباین دارند به نحوی تحریف یا آگاهانه انکار می کند، در نتیجه دامنه فعالیت سازنده فرد تقلیل می یابد، مانع انتخاب آزاد می گردد و تصمیم گیری مطلوب و معقول را غیر ممکن می سازد.
روان درمانی مراجع - محوری که بر «اینجا و اکنون» تأکید بسیار دارد با روانکاوی و رفتارگرایی متفاوت است. روانکاو از طریق بررسی تجربیات گذشته و افکار و رویاهای مراجع، می کوشد رفتار او را تغییر دهد (یعنی بر گذشته ناظر است). در حالی که درمانگر پیرو مراجع – محوری با تأکید بر «اینجا و اکنون»، مراجع را از احساس و رفتارش آگاه می سازد و به او یاری می دهد تا خود برای تغییر احساس و رفتار خویش در جهت مطلوب و مقبول اقدام کند. همچنین در روانکاوی، درمانگر بسیار فعال است، در حالی که در مراجع – محوری سهم عمده تلاش و فعالیت بر عهده مراجع است و درمانگر، با ایجاد رابطه صمیمی و آمیختگی عاطفی، مراجع را در خودشناسی و اتخاذ تصمیمات مطلوب و مقبول یاری می دهد.
مراجع – محوری با رفتار گرایی از آن جهت متفاوت است که رفتار گرا با تأسی بر عوامل بیرونی نظیر تنبیه یا پاداش به تغییر رفتار و محو علائم ظاهری نگرانی اقدام می کند، در حالی که درمانگر پیرو مراجع – محوری، به استفاده از عوامل بیرونی به منظور تغییر علایم نگرانی معتقد نیست، و در عوض بر عوامل درونی و تغییر احساسات و تصورات مراجع تأکید می کند. همچنین رابطه بین مراجع و درمانگر در روان درمانی مراجع – محوری اهمیت فراوانی دارد و اساس درمان محسوب می شود، در حالی که در رفتار گرایی رابطه به آن حد مورد تأکید نیست.
بر اساس شیوه های تشخیص بیماری، که در علم پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد امراض متعدد مشخص و طبقه بندی می شوند و شاخه های دیگر این علم، شیوه های درمانی معینی را در اختیار درمانگر قرار می دهند. راجرز به تشخیص بیماری از طرف درمانگر معتقد نیست. زیرا ماهیت و علت بیماری جسمانی با نگرانی روانی تفاوت دارد. به عنوان مثال، گر چه در بیماری جسمانی نیز نگرانی وجود دارد اما این نگرانی بر اثر عوامل مشخصی نظیر میکروب و یا ضایعات و صدمات عضوی پدید می آید و درمان آن نیز معین است که از سوی پزشک معالج تجویز می شود، در حالی که در نگرانی روانی، اولاً علت نگرانی مانند مثال بالا مشخص نیست، ثانیاً درمانگر به تنهایی نمی تواند درمان مناسبی را ارائه دهد چرا که شناخت کافی فرد در محدوده جریان پدیداری، برای شخص دیگر آنچنان امکان ندارد که برای خود مراجع. مراجع تنها کسی است که می تواند خویشتن را در ارتباط با جریان پدیداری خویش بشناسد.
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 13 آذر 1402 (14:18)
- گزارش تخلف مطلب