امروز پنجشنبه 01 آذر 1403 http://shadi.cloob24.com
0

مقدمه

تربیت نیروی انسانی و آموزش در جامعه باهدف بهره برداری آتی از این نیرو صورت می گیرد. اما امروزه بسیاری از جوانانی که دردانشگاهها و مراکز علمی کشور به تحصیل مشغولند امیدوارند که پس از فراغت از تحصیل هرچه سریعتر وارد “بازار کار” شوند. عبارت “بازار کار” عبارتی است بسیار حساس، وبرداشت جوانان از این عبارت، یکی از عوامل حیاتی موثر در آینده کشور به حساب می آید.متاسفانه امروزه “بازار کار” در اذهان بسیاری ازجوانان و دانشجویان کشور یکسری پستهای ازپیش تعیین شده، و به عبارتی یکسری “صندلیهای پیش ساخته ای ” تعبیر می شود که درجامعه منتظر آنهاست. اما دیدگاه کارآفرینانه نسبت به پدیده اشتغال، تاحد زیادی از مشکلات جوانان در مواجهه با آینده، خواهدکاست. یک چنین دیدگاهی می تواند در پوشش تحولات فرهنگی لازم برای توسعه کارآفرینی در کشور،حاصل شود.

هدف این مقاله، بررسی و تحلیل جنبه های مختلف فرهنگ کارآفرینی و ارزیابی اقدامات لازم برای پیاده سازی آن است. در این راستا سعی بر آن است که با تحلیل ویژگیها، ارزشها،هنجارها، و دانش لازم برای استفاده برنامه ریزی شده از کارآفرینی به عنوان ابزار توسعه اقتصادی،گامی درجهت ایجاد زمینه لازم برای اقدامات کارشناسی برداشته شود.

کارآفرینی سازمانی مستقل

کارآفرینی از دو دیدگاه موردبررسی قرارگرفته است و دانشمندان دودسته افراد کارآفرین را از یکدیگر مجزا و مشخص کرده اند: کارآفرینان مستقل یا فردی و کارآفرینان سازمانی یا اداری.

پیتر دراکر بیشتر کارآفرینی را از دیدگاه نخست مدنظر قرار داده و در تعریف خود ازکارآفرین می نویسد: “کارآفرین فردی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع می کند”. با وجود تفاوتهای بین کارآفرینی سازمانی ومستقل، به دلیل کلیت عوامل موردبررسی، دراین مقاله واژه کارآفرینی در معنای عام یعنی، درهر دو مفهوم فردی و سازمانی، به کار می رود.

فرهنگ کارآفرینی

ازجمله اقدامات لازم برای به کارگیری ابزارکارآفرینی در سطح کلان، بسترسازی است. ویکی از مهمترین جنبه های آن، ایجاد فرهنگ کارآفرینی است.

بستر فرهنگی، به عنوان عاملی زیربنایی، و یاحتی مبنا و اساس سایر بسترهای لازم برای کارآفرینی، مستلزم تحولات عمیقی در شناخت،باورها، حقوق، آداب و رسوم و اخلاق یک ملت است.

فرهنگ سازمانی ازجمله خرده فرهنگهای یک جامعه است که به دلیل ارتباط بسیار نزدیکی که با کارآفرینی دارد، بر این پدیده تاثیرگذار است.

کارآفرینی به عنوان یکی از ویژگیهای فردی انسان، از بعد فردی نیز، مستلزم بستر وچارچوب شخصیتی متناسب با این پدیده است.کارآفرین، نیازمند برخی ویژگیهای شخصیتی ذاتی و یا اکتسابی است، که نقش بسزایی درموفقیت وی به عهده دارد.

فرهنگ کارآفرینی از بعد فردی

فرهنگ کارآفرینی در سطح خرد در قالب ویژگیهای شخصیتی یک فرد، متبلور می شود.مانند تواناییهای رهبری و مدیریت، بر سر ذاتی یااکتسابی بودن ویژگی کارآفرینی، در بین صاحبنظران اختلاف نظر وجود دارد. در یک دیدگاه افراطی، ولف معتقد است: “افرادی که دارای خمیرمایه کارآفرینی هستند، کارآفرین می شوند و افرادی که دارای اینگونه ویژگیهای طبیعی و شخصیتی نباشند، به هیچ وجه کارآفرین نخواهندبود”. “احمدپور – صفحه 76”

این نگرش نمایانگر اهمیت وافر ویژگیهای شخصیتی در شکل گیری کارآفرینی است. در این رابطه صاحبنظران اذعان می دارند که عوامل شخصیتی و سبک فردی از اهمیت فراوانی برخوردار است. “رس و آنوالا 1986”. در مقابل باید توجه داشت که اگر کارآفرینان هم مهارتها راکسب کرده و هم ویژگیهای ذاتی لازم برای ارزیابی ریسک را دارا باشند، دیرتر دچار یاس می شوند. و به عبارتی چنانچه کارآفرینان هم آموزش ببینند و هم دارای ویژگیهای ذاتی باشند،کمتر دچار تنزل می شوند. “آرتور لیپر 1988″بنابراین ویژگیها و مهارتهای اکتسابی، عامل مهمی در شکل گیری شخصیت کارآفرین به حساب می آید.

ازنظر بروس جی وایتینگ، افراد کارآفرین دارای 19 ویژگی هستند که آنها را ازنظرشخصیتی از افراد عادی یا سایر افراد جامعه مجزا می کند.

اعتمادبه نفس پشتکار انرژی زیاد

اتخاذ ریسک حساب شده نیاز به موفقیت خلاقیت ابتکار انعطاف پذیری واکنش مثبت در مقابل چالشها استقلال خوش بینی ادراکی بودن دارای منابع کافی دارای مهارتهای متعدد سودگرا توانا در برخورد بامردم دوراندیشی رهبری پویا مسئول وپاسخگو در مقابل انتقادات

اعتماد به نفس: اعتماد به نفس از مهمترین ویژگیهای کارآفرین است که منجر به تقویت حس اعتماد وی نسبت به تواناییهای درونی، می شود.این ویژگی، یکی از عوامل شخصیتی موثر براستقامت و پشتکار نیز به حساب می آید. اعتمادبه نفس به عنوان مشوق افراد برای طرح ایده های نو و جسارت لازم برای پروراندن آن، حتی ازدارابودن دانش کافی نیز اهمیت بیشتری دارد.افراد باید نسبت به ایده خود تعهد و اعتمادداشته باشند.

پشتکار و استقامت: به خاطر مشکلات و موانع موجود بر سر راه اقدامات کارآفرینانه، پشتکار واستقامت بسیار در خلق محصول، فرایند یاشرکت جدید از ملزومات موفقیت کارآفرین به حساب می آید. “موفقیت بعضی کارآفرینان وحتی در مواردی موفقیت افسانه ای آنان، ناشی ازاستقامت در تحلیل هایی از ریسک و بازده است که بنابر دیدگاه کارآفرین بر توقف فعالیتهای وی تاکید می کند”. “آرتور لیپر 1988”.

اتخاذ ریسک حساب شده: ریسک پذیری ازویژگیهای کلیدی کارآفرینی است و محافظه کاری منجربه عملکرد منفعل و تقلید از دیگران خواهدشد. گام برداشتن در آینده ای نامطمئن وحرکت در تاریکیها، فرصتهایی را به کارآفرین نشان می دهد که شاید به راحتی برای دیگران قابل درک نباشد.

موفقیت در کارآفرینی به واسطه دونشانه عمده قابل شناسایی است: 1 – دستیابی به اهدافی که کارآفرینان برای شرکت خود تعریف می کنند. 2 – سودآوری ریسکی. شرکتهایی با این نشانه های موفقیت، نمایشگر ویژگیهای خاصی هستند: الف – در شروع کار متحورانه “VENTURE TASK” خود، منابع خویش را به ریسک می گذارند. ب – نقاط قوت و ضعف خودرا در موقعیتهای متحورانه می شناسند. ج -ارزشهای عمومی متحورانه در شرکت دارند…”کارل ج سامسوم و میخائیل آگوردون 1993″.

آرتورلیپر در مقاله خود در اشاره به یکی ازنگرشهای فکری لازم برای کارآفرینی می نویسد:”ازدست دادن پول و فرصتهای شناخته شده،بخشی از فرایند کارآفرینی است. و آخر دنیابه حساب نمی آید”.

بنابراین کارآفرینی مستلزم ریسک بوده ومنابع سازمان یا فرد کارآفرین دائما در خطر باختن قرار دارد. و این زیان زمانی که مقدمه پیروزیهای بعدی قرار گیرد، جزیی از کارآفرینی به حساب می آید. سودآوری به عنوان یکی از نشانه های موفقیت سازمانهای کارآفرین، از بازده بالابه دست می آید. در یک دنیای رقابتی، بازده بالامستلزم ریسک بالا است، و ریسک پذیری کارآفرین و قدرت تحمل خطرات و شکستهای احتمالی است که به وی قدرت می دهد به فعالیتهای ریسکی با بازده بالا بپردازد.

نیاز به موفقیت: عموما افراد کارآفرین در تلاش برای دستیابی به توسعه تکنولوژیک وکمال جویی هستند ولی افرادی که کارآفرین نیستند، به واسطه این انگیزه درونی برانگیخته نمی شوند. چنانچه بنابر ویژگیهای شخصیتی یک فرد، موفقیت محرک انگیزشی قوی برای وی نباشد، تلاش برای دستیابی به موفقیت، وپشتکار وی در این جهت، روبه افول خواهدگذاشت. البته چنانچه موفقیت درکارآفرینی به مفهوم پیروزیهای مالی تعبیر شود،به عنوان یک علت، تاثیر کمتری در کارآفرینی خواهد داشت. به عبارت دیگر برای اینکه کارآفرین موفق باشد، باید موفق بودن – به عنوان یک انگیزه – در مسائل ماورای پولی درک شود.یک کارآفرین حتی بدون موفقیت در دستیابی به سطوح بالای سود مالی می تواند موفق به حساب آید. و این در صورتی اتفاق خواهدافتاد که تعریف وی از موفقیت چیزی غیر از معیارهای پولی بوده و زندگی تجاری خود را برمبنای این معیارها برنامه ریزی کند.

انعطاف پذیری: علاوه بر ویژگیهای پیش گفته،کارآفرینی، نیازمند نوعی انعطاف پذیری است.انعطاف پذیری در کارآفرینی، در دید اندیشمندان بیشتر در بعد تطبیق ایده با شرایط متحول محیطی مطرح است. چرا که کارآفرین بیشتر باایده، طراحی و توسعه آن سروکار دارد. در این رابطه آرتور لیپر معتقد است باتوجه به تحولات و تغییرات عمیق محیطی حاکم بر عملکردکارآفرین، اهداف و استراتژی های فردی وی برای دستیابی به ایده موردنظر باید متناسب با محیطحاکم، انعطاف لازم را داشته باشد. حتی گاهی لازم می شود که کارآفرین، ایده یا رویای اولیه خویش را نیز از موضع خود، خارج کند.

چالشی بودن هدف یک سازمان یا یک واحدسازمانی از ملزومات انگیزشی آن واحد یاسازمان به حساب می آید. هدفی که به راحتی قابل دستیابی باشد، نیازی به فعالیت ندارد و هدفی که بیش از حد سخت باشد، انگیزه فعالیت را کاهش می دهد. حال هدف یک کارآفرین، ایده اوست.این ایده باید چالشی باشد. و چالشی بودن ایده وشدت آن بسته به شرایط محیطی باید تغییر کند.”یک کارآفرین باید منطقا فردی غیرمنطقی باشد””ایساک ادیزس 1998″.

خوش بینی: خوش بینی به عنوان یکی دیگر ازعوامل فردی، در کارآفرینی مطرح است. جایی که همه چیز مایوس کننده و تمام شرایط علیه هدف نهایی ماست، آنچه می تواند امید به حرکت را در کارآفرین ایجاد کند، خوش بینی اوست. جروم لملسون یکی از افراد ایده پروراست. او اختراعاتی در زمینه های متعدد داشته است. وی معتقد است موفقیتش حاصل خوش بین بودن اوست. البته نه خوش بینی بیش ازحد، که خوش بینی محتاطانه. مردم همیشه اظهار می دارند که ایده آنها “کارآفرینان ” قابل اجرانیست. برای غلبه بر چنین منفی نگریهایی، شمانیازمند مقداری خوش بینی هستید “فرنالد1988”. بنابراین، تفاوت عامه مردم با کارآفرینان و یکی از دلایل عدم موفقیت آنان در کارآفرینی،نداشتن خوش بینی لازم است. پس می توان خوش بینی را یکی از عوامل مهم فرهنگی درارتقای کارآفرینی دانست. البته لملسون تاکیددارد که هرگونه خوش بینی که به نوعی ساده لوحی منتهی شود را نمی توان به عنوان یک نگرش کارآفرینانه درنظر گرفت. احتیاط به عنوان مکمل خوش بینی، کارآفرین را مجهز به نوعی هوشیاری در برخورد با شرایط ریسکی می کند.

ویژگیهای مذکور در فوق و عواملی از این قبیل، دیدگاههایی در فرد کارآفرین ایجاد می کندکه به شرح ذیل است:

نگرشهایی در کارآفرینان سازمانی

خواستار آزادی و دسترسی به منابع است ;

اهداف نهایی او سه تا پانزده ساله است ;

از کار خسته نمی شود; درمورد سیستم بدگمان اما درمورد قدرت خود برای غلبه برسیستم خوش بین است ; علاقه مند به ریسک متوسط است ; درمورد خود تحقیق و ارزیابی می کند. “علاقه مند به بازخورد است “;

نشانه ها و علائم موقعیت فعلی را به بازی می گیردو به علائم آزادی ارج می نهد; مشتری وسرپرست خود را راضی نگه می دارد.

فرهنگ کارآفرینی در سطح سازمانی

همانطور که قبلا ذکر شد، سازمان به عنوان یک خرده سیستم اجتماعی، نزدیک ترین رابطه را با کارآفرینی دارد. بر این اساس، فرهنگ سازمانی اثر زیادی روی پدیده کارآفرینی خواهدگذاشت. در این رابطه مارک ویور “1988”می نویسد: نگرش ویژگیهای رفتاری، رایج ترین روش در جستجوی افراد کارآفرین است. امابعضی ها یک دیدگاه اقتضایی برای آن مطرح کرده اند. که این دیدگاه واکنش مناسب به شرایطرا باعث می شود. دراکر “1985” آن راتحت عنوان “تعهد به اجرای سیستماتیک نوآوری ” که منجر به موفقیتهای کارآفرینانه می شود، مطرح کرده است. در نگرش اقتضایی،اقدامات و عملکردهای مختلف سازمانی نسبت به تجزیه وتحلیل رفتاری مناسب تر است.

جامع ترین فهرست از ویژگیهای سازمانهای کارآفرین که منعکس کننده فرایندها، ارزشها،ویژگیهای ساختاری و… مرتبط با فرهنگ سازمانی است در ذیل آمده است.

ویژگیهای سازمانهای کارآفرین

ریسک پذیر هستند; نوآور باقی می مانند;

بر نتایج تمرکز دارند; کارهای فنی انجام می دهند; انعطاف را حفظ می کنند; به سازمان به عنوان یک سیستم نگاه می کنند;

تغییر را خوب می پندارند; اشتباهات رامی پذیرند و از آن یاد می گیرند; معتقدندمدیران از هیچ، چیزها می سازند و برانگیخته می شوند.

سازمانهای ریسک پذیر کارآفرین: سه ویژگی اصلی سازمانهای کارآفرین ریسک پذیری،نوآوری، و پیشرو بودن است … “بروس آربارینجر و آلن سی بلودورن 1999”. در اینجادانشمندان ریسک پذیری را در کنار نوآوری وپیشرو بودن، برای سازمانهای کارآفرین لازم دانسته اند. در سطح عوامل فردی فرهنگ کارآفرینی، اتخاذ ریسک حساب شده، به عنوان یکی از مهمترین ویژگیهای کارآفرین، بررسی شد.فعالیت چنین افرادی در سازمانهایی با جومحافظه کارانه، اجازه انجام کارهای متهورانه را ازآنها سلب می کند، و این خود، عامل مهمی درکاهش انگیزش آنهاست. به نظر بارینجر وبلودورن “1999” برای اینکه سازمان کارآفرین باشد، و برای نتیجه بخشی فعالیت افراد کارآفرین سازمان باید دائما با شناخت فرصتهای جدید وانجام اقدامات لازم برای شکار این فرصتها وبه دنبال آن کنترل بیشتر بر محیط، سودآوری خودرا افزایش دهد. ولی سازمانهای محافظه کار دربرنامه ریزی خود هرگز به فرصتهای جدید،نمی اندیشند. با وجود اینکه برنامه ریزی استراتژیک ممکن است در سازمانهای محافظه کار به اندازه سازمان کارآفرین پیچیده باشد، با وجود این در این سازمانها تاکیدی برشناخت فرصتها و مناسب بودن ایده های جدیدنمی شود.

تغییر و تحول، ریسک از دست دادن قدرت را برای صاحبان آن در سازمان به دنبال دارد. ارائه ایده های جدید و به دنبال آن شناخت فرصتهامی تواند منجر به تغییراتی گردد که آینده مشخصی ندارد. بنابراین سازمانهای موفق به دلیل ابهام نسبت به آینده تغییر، ایده های جدید راسرکوب می کنند. این عامل بازدارنده کارآفرینی،فرایند نوآوری در سازمان را سرکوب می کند،مگر اینکه جو حاکم بر سازمان جوی ریسک پذیربوده و افراد حاضر باشند برای امتحان ایده ها وفرصتهای جدید، تن به خطر دهند. در چنین جوی است که سازمان می تواند افراد کارآفرین رادر خود بپروراند.

سازمانهای نوآور کارآفرین: نوآوری از عمده ترین ملزومات کارآفرینی در سازمانها به حساب می آید.نوآوری در سازمانها، به عنوان وجهه ای از فرهنگ سازمانی، با عوامل مختلفی مانند ساختار، آزادی و رویه های سازمانی، ارتباط پیدا می کند. هامرش در سال 1978 به این نتیجه رسید که نوآوری هدفمند “TARGETED INNOVATION”،به عنوان یکی از ویژگیهای کوچک، برای ورودآنها به بازار جدید، تاثیر قابل توجهی درکارآفرینی سازمانی دارد. رندال شومر در سال 6891 ارتباط بین آزادی و تشویق ناشی ازعوامل ساختاری و رویه های سازمانی بااستقلال، و به دنبال آن نوآوری را مطرح کرده وبرای ایجاد افراد کارآفرین در سازمان، مدلی ارائه کرده که اثر رویه های سازمانی و ساختار را بر استقلال و نهایتا نوآوری در سازمان نشان می دهد. در این مدل، بالا وپایین بودن فعالیت کارآفرینی به سطح نوآوری سیستماتیک در سازمان برمی گردد.

سازمانهای کارآفرین بر نتایج تمرکز دارند: منطق استقلال در کارآفرینی که در بالا به عنوان ابزاری برای ایجاد جو نوآوری و نهایتا رشد کارآفرینی مطرح شد، این است که انتظار ما از فرد کارآفرین،باید برخاسته از نتیجه عملکرد وی باشد،براساس این منطق، کارآفرین باید در تعیین روش بهتر برای دستیابی به هدف، از آزادی لازم برخوردار باشد. در این جایگاه، تمرکز بر نتیجه به عنوان یکی از ابعاد فرهنگ کارآفرینی درسازمان، در قالب مفهوم کنترل سازمانی تحلیل می شود. هدف یک سیستم کنترل، اطمینان ازانطباق استراتژیهای سازمانی با اهداف و مقاصداز پیش تعیین شده، می باشد. “لورنچ، مورتون وگوشال 1986”

فرهنگ کارآفرینی در سطح ملی

فرهنگ جامعه در سطح ملی با تاثیرات قابل توجهی که بر ویژگیهای اکتسابی فرد می گذارد، وهمچنین محدودیتها و فرصتهایی که برای سازمانها ایجاد کند، اثرات قابل توجهی بر فرایندکارآفرینی می گذارد.

فرهنگ گروه گرایی به عنوان مشوق کارآفرینی:کارل ج.سامسوم و میخائیل آگوردون تحقیقی درباره تفاوت فرهنگ دانشگاهیان و بازرگانان وتاثیر آن بر کارآفرینی انجام دادند. محققان دربررسی ویژگیهای فرهنگی دانشگاهیان، فعالیت آنان در یک محیط گروه گرا را به عنوان پدیده موثربر کارآفرینی مطرح می کنند. گروه گرایی درویژگیهای فرهنگی کشوری مانند ژاپن دربارزترین حالت خود، در ایده زایی متبلورمی شود. حل گروهی مسایل چه در زمینه تجاری، یا غیرتجاری منجر به نوعی فرایندطوفان مغزی و به دنبال آن، ارائه ایده های جدیدمی گردد. این ایده ها زمانی که با همفکری افراد بادیدگاههای مختلف به نتایج جدیدی منجر شود،عامل تقویت کننده کارآفرینی به حساب خواهدآمد. گسترش چنین ویژگی فرهنگی دریک جامعه از یک طرف به دلیل اثراتی که برنگرش فردی به جای می گذارد، و از طرف دیگربا ایجاد فرصتها یا محدودیتها و تغییر ارزشهای سازمان به طور غیرمستقیم، پدیده کارآفرینی رامتاثر می کند.

فرهنگ کارآفرینی سازمانی

کارآفرینی، مفهومی است که همراه با خلقت بشر وجود داشته است. به تعبیری دیگر، کارآفرینی، کانون و مرکز ثقل کار و تلاش و پیشرفت بشر در عصر مدرنیته، تلقی می‌شود. به زبان ساده، “کارآفرینی” همان فرایند تاسیس و یا توسعه کسب‌وکار، برمبنای یک فکر و ایده نو است. کارآفرینی، به منظور رشد و نمو در جوامع، نیازمند وجود فرهنگ خاصی است.

  مقاله حاضر با دیدگاه توصیفی- تحلیلی، مؤلفه‌ها و عوامل تأثیرگذار بر ایجاد و توسعه فرهنگ کارآفرینی در سازمانها را برشمرده و به تشریح هر یک از آنها می‌پردازد.

کارآفرینی، مفهومی است که همراه با خلقت بشر وجود داشته است. به تعبیری دیگر، کارآفرینی، کانون و مرکز ثقل کار و تلاش و پیشرفت بشر در عصر مدرنیته، تلقی می‌شود. به زبان ساده، “کارآفرینی” همان فرایند تاسیس و یا توسعه کسب‌وکار، برمبنای یک فکر و ایده نو است. کارآفرینی، به منظور رشد و نمو در جوامع، نیازمند وجود فرهنگ خاصی است.

با توجه به اهمیت کلیدی کارآفرینی در اقتصادهای نوین (ایجاد شرکتهای کوچک و متوسط)،‌کشورهای مختلف، برنامه‌های مفصلی را برای بسط چنین فرهنگی در جامعه خود تدارک دیده‌اند تا بتوانند همچنان مسیر رشد و پویایی‌شان را ادامه دهند.

بنابراین، شناسایی عوامل موثر بر ایجاد و توسعه فرهنگ کارآفرینی در جامعه و نیز ویژگیهای منحصر به فرد کارآفرینان در سازمان شغلی یک فرد در دنیای امروزین به عنوان عنصر رشد و توسعه از ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی محسوب می‌شود؛ به گونه‌ای که عنصر کارآفرینی به عنوان موتور حرکتی تولید و توسعه اقتصادی و از سویی پرورش‌دهنده و تقویت کننده روحیه سرمایه‌گذاری و بهره‌وری در نیروی انسانی تلقی می‌شود.

از همین رو مقاله حاضر نیز با دیدگاه توصیفی- تحلیلی، مؤلفه‌ها و عوامل تأثیرگذار بر ایجاد و توسعه فرهنگ کارآفرینی در سازمانها را برشمرده و به تشریح هر یک از آنها می‌پردازد.

فرهنگ را می‌توان مجموعه‌ای از باورها، آیینها، اندیشه‌ها، آداب و رسوم، و ارزشهای حاکم بر یک جامعه دانست. به دیگر سخن، فرهنگ مقوله‌ای است که در سطح جامعه، گروه و در تعامل میان آنها معنا می‌یابد و شیوه برقراری ارتباط و تعامل میان افراد آن جامعه را بیان می‌کند. (Joseph & Igor، 1999)

از سوی دیگر اگر از دیدگاه “شیوه زندگی” به فرهنگ بنگریم، نمی‌توانیم آن را از مقوله کار و نحوه کسب درآمد نیز جدا بدانیم. کار و فرهنگ همواره و در تمام جوامع بر یکدیگر تاثیر متقابل داشته‌اند. روشهای رایج کسب درآمد تا حد زیادی بر نحوه رفتار افراد و تعامل آنها با یکدیگر موثر است. گسترش کارآفرینی نیز به عنوان عامل ایجاد اشتغال و تولید ثروت در جامعه، نتایج فرهنگی ویژه‌ای را در پی خواهد داشت که قابل تامل و بررسی است.

در واقع بدون توجه کافی به مقوله “توسعه فرهنگ کارآفرینی” نمی‌توانیم به شاخص‌های رشد و توسعه که از طریق تغییر در روند تولید،‌بهره‌وری و توان‌افزایی فنی و صنعتی در عرصه اقتصاد حاصل می‌شود، دست یابیم. (Joseph & Igor، 1999)

● ادبیات کارآفرینی

فرایندی که بتوان با استفاده از خلاقیت، عنصر جدیدی را همراه با ارزش جدید با استفاده از زمان، منابع، ریسک و به کارگیری دیگر عوامل، به وجود آورد، کارآفرینی گویند. کارآفرینی فقط فردی نیست، سازمانی هم می‌تواند باشد. (Thompson & ALVY، 2000)

به عقیده “آرتورکول” کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. از دیگر سو “روبرت نشتات” فرهنگ کارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصتها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسیس یک کسب ‌و ‌کار می‌داند. (داریانی، 1380)

جامعه شناسان و روانشناسان، ابعاد فرهنگی و اجتماعی تأثیرات محیط بر فرد و ویژگیهای شخصیتی آن را بررسی کردهاند. بیشک در توسعه فرهنگ کارآفرینی نیز عوامل متعددی دخیل هستند که ضروری است، درجه تاثیرگذاری هر یک از آنان مشخص شود.

● نظریه فرهنگ کارآفرینی پارسنز

پارسنز، جامعه شناس شهیر آمریکایی که نظریه‌های خود را در چهار نظام زیستی، فرهنگی، نظام اجتماعی و دینی بیان کرده است، توسعه فرهنگ خلاقیت و ابتکار را محصول نظام اجتماعی و تحت تاثیر نهاد خانواده و مدرسه میداند که در پرتو آن، انگیزه کنشگران برای به عهده گرفتن نقشهای تولیدی بالا میرود. در همین خصوص باید به شیوه جامعهپذیری، میزان رشد و انسجام شخصیت، استقلال فردی، طرز تلقی از کار در جامعه، سختکوشی، پشتکار و وقت شناسی اشاره کرد.

● نظریه فرهنگ کارآفرینی ماکس وبر

ماکس وبر جامعهشناس بزرگ آلمانی در تشریح تبیین چگونگی شکلگیری تمدن نوین صنعتی و سرمایهداری در مغرب زمین به مفهومی اشاره می کند که این مفهوم به زبان امروزی، همان فرهنگ کارآفرینی است.

وبر توسعه فرهنگ کارآفرینی را متأثر از چهار عامل تشویق به کار برای سعادت، خطرپذیری برای تغییر سرنوشت، برنامه‌ریزی برای آینده و صرفه جویی می‌داند. (Haug & Pardy,1999)

● نظریه فرهنگ کارآفرینی مک‌کله‌لند

مک کلهلند، روانشناس اجتماعی معاصر، نظریه نیاز به موفقیت را برای اولین بار در مباحث اجتماعی مطرح کرد. وی معتقد بود جوامعی که دارای نیاز به موفقیت پایین هستند، نرخ سرمایهگذاری، خطرپذیری در آنها پایین است و به تبع آن توسعهنیافته هستند و در جوامعی که نیاز به موفقیت بالا است، نرخ سرمایهگذاری و خطرپذیری نیز بالاست.

در این جوامع، افرادی پیدا می شوند که کسب و کار جدیدی راهاندازی می کنند، شرکت یا واحد اقتصادی را سازماندهی می کنند و ظرفیت تولیدی و بهرهوری آن را افزایش و بهبود میبخشند. مک کلهلند چنین افرادی را کارآفرین مینامد و عواملی نظیر شیوه جامعهپذیری، شیوههای تربیتی والدین، طبقه اجتماعی والدین، ایدئولوژی حاکم، مذهب و تحرک اجتماعی را عوامل موثر بر توسعه فرهنگ کارآفرینی میداند. توجه خاص او به فرهنگ در امر کارآفرینی است و مناسبترین نوع جامعهپذیری را تقویت استقلال فردی و ایجاد اعتماد به نفس میداند که موجب کارآفرینی می شود. (Brockhaus & Hurwitz,2000)

● ویژگیهای فرهنگ کارآفرینی – کارآفرینی؛ فرهنگ درک تغییر و کشف فرصت

کارآفرینان و شرکتهای کارآفرین، همگام با تغییرات گام برمی‌دارند و می‌کوشند فرصتهای ایجاد‌شده در جریان این تغییرات را کشف و از آنها بهره‌برداری کنند. همگامی با تغییرات، مستلزم بستری فرهنگی است که به تغییر بها می‌دهد و به استقبال آن می‌رود. بستری که می‌تواند در صورت لزوم، رهیافتها و عملکردهای سنتی و قدیمی را کنار گذارد و رهیافتهای نوینی را برگزیند (Jeffrey & Baron, 2000).

در عمیقترین لایه‌های فرهنگ کارآفرینی یک باور اساسی نهفته است و آن اینکه:

“نمی‌توان در امواج سهمگین تحولات، جزیره‌ای کوچک و باثبات ساخت و با قراردادن حصارهای به ‌ظاهر مستحکم، جامعه را از تبعات مثبت و منفی تحولات، مصون نگاه داشت”. – کارآفرینی؛ فرهنگ مشارکت

در شرکتهای کوچک، کارآفرینی، ساختار سازمانی ساده‌تری دارد و سلسله مراتب، بسیار مختصر و مفید است. درحالی‌که در ساختارهای منسجم و گسترده سازمانهای سنتی، سلسله مراتب گسترده‌ای حکمفرماست. در این سازمانها، فرهنگ تضمین امنیت شغلی، در مقابل “اطاعت” شکل می‌گیرد. اما در کارآفرینها بیشتر ساختار شبکه‌ای وجود دارد و به ‌جای فرایندهای عمودی، فرایندهای افقی در آنها جاری است. با کم‌شدن سلسله مراتب و برداشتن مرزها، روابط بیشتر بر مبنای مشارکت و درک متقابل شکل می‌گیرد. (Jeffrey & Baron, 2000)- کارآفرینی؛ فرهنگ خلاقیت

کارآفرینان، افراد خلاقی هستند که ایده‌های نو تولید می کنند و آن را در قالب یک شرکت به سرانجام می‌رسانند. به علاوه در شرکتهای کارآفرین، کارکنان می‌توانند به دنبال ناشناخته‌ها بروند و روشهای جدید را به محک تجربه بگذارند.

در این شرکتها افراد با خلاقیت و ابتکار عمل، تشویق می‌شوند. بها دادان به خلاقیت نه‌تنها در درازمدت باعث رشد و توسعه شرکتها می‌شود،‌بلکه زمینه مناسبی را برای رشد و شکوفایی استعدادها و ظرفیتهای انسانی فراهم می‌کند. (Jeffrey & Baron,2000) – کارآفرینی؛ فرهنگ استقلال‌طلبی و قبول مسئولیت

کارآفرینان، افرادی هستند که روحیه استقلال‌طلبی (روی پای خود ایستادن) را دارند و حاضرند مسئولیت کار و اشتغال خود (و حتی دیگران) را برعهده گیرند. این افراد معتقدند باید برپایه تواناییها، شایستگیها و فکرهای خود، امرار معاش کنند و اساساً روحیه “کارمندی” ندارند. در ساختار سازمانهای گسترده و سنتی “امنیت شغلی” بهایی بود که در مقابل “اطاعت” به کارکنان پرداخت می‌شد. اما در شرکتهای کوچکِ کارآفرین، نه “امنیت شغلی” به معنای فراگیر آن وجود دارد و نه “اطاعت”. در چنین شرکتی کارکنان، خودگردان، خطرپذیر و مسئولیت‌پذیرند و همه خود را در برابر منافع خود و شرکت و جلب رضایت مشتری، مسئول و پاسخگو می‌دانند. (Joseph & Igor,1999)- کارآفرینی؛ فرهنگ مخاطره‌پذیری

کارآفرینان، باید مخاطره‌پذیر باشند، یعنی بتوانند نسبت به موقعیت، شرایط، امکانات و در یک کلام آینده خود خطرکرده و برای کسب “موفقیتی محتمل” مبارزه کنند. باید دولت یا دیگر حامیان مستقل، حاضر به پذیرش مخاطره مورد نیاز کارآ‏فرین باشند و “سرمایه مخاطره‌پذیر” برایش فراهم و او را در مراحل مختلف کارآفرینی همراهی کنند. افرادی که دارای روحیه محافظه‌کاری و یا کارمندی هستند، اساساً کارآفرینان موفقی نخواهند بود. (Elwood & Eliza,1999) توسعه کارآفرینی با ایجاد فرصتهای برابر برای بروز استعدادهای نهفته افراد، می تواند درنهایت به توسعه عدالت اجتماعی در کشور منتهی شود.

● ادبیات تجربی

مطالعات و تحقیقات انجام شده پیرامون موضوع کارآفرینی و بویژه کارآفرینی سازمانی در کشور بسیار محدود است. با این حال به تعدادی از آنها اشاره می شود.

طراحی و تبیین الگوی پرورش مدیران کارآفرین صنعت از جمله مطالعاتی است که توسط محمود احمدپور داریانی به عنوان رساله دکترا در دانشگاه تربیت مدرس در سال 1377 انجام گرفته است. وی در این پژوهش 120 مدیر موفق کارآفرین را که با استفاده از دیدگاهها و نظرات وزارتخانههای ذی‌ربط و خبرگان صنعت شناسایی و معرفی شده بودند، مورد مطالعه قرار داد و دو پرسشنامه تهیه و برای اندازهگیری میزان موفقیت و تعیین ویژگیهای شخصیتی، میان آنها توزیع و جمعآوری کرد. تجزیه و تحلیل انجام گرفته با استفاده از آزمونهای آماری همبستگی اسپیرمن، کای دو، ویلکاکسون، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل عاملی در 151 متغیر به عمل آمد.

آزمون همبستگی انجام گرفته با معیار 95 درصد اطمینان تعدادی از ارتباطات را تأیید کرده است. در عین حال با استفاده از آزمون رگرسیون چندمتغیره و تحلیل عامل، تعدادی از عوامل موثر در موفقیت سازمانی و کارآفرینی مورد شناسایی و دسته بندی قرار گرفتند و در نهایت دو الگوی سازمان کارآفرین و موفق و در عین حال الگوی پرورش مدیران کارآفرین، معرفی و ارائه شد.

عبدالحمید پاپزن نیز در مقاله ای با عنوان توسعه سخت افزار، پول و امکانات و یا مغزافزار کارآفرینی، ارائه شده در همایش توسعه سال 1380 که در روزنامه آفتاب در شماره 971 مورخ 2/4/82 نیز به چاپ رسیده است، به بررسی رابطه بین کارآفرینی و بیکاری در کشور پرداخته و بر آن عقیده است که از نیروی انسانی جوان و جویای کار کشور که می تواند به عنوان پتانسیلی عظیم برای توسعه محسوب شود، نباید براحتی گذشت. وی نقش عنصر کارآفرینی را در ایجاد اشتغال برای جوانان در کشور مهم و برجسته دانسته است.

حسن دانایی فرد در مقالهای با عنوان نقش دولت در ارتقای کارآفرینی در نشریه مدیریت و توسعه، نتیجه می گیرد که افزایش تعداد کارآفرینان در یک کشور موجب تقویت توان تأثیرگذاری گروههای کاروکسب کوچک بر دولت می شود و کشورهایی که قادر به ایجاد محرکی برای کارآفرینی در اقتصاد داخلی خود هستند، ممکن است بتوانند خود را در یک روند فزاینده کار و کسبهای کوچک قرار دهند.

محمد سیدحسینی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود در سال 1381 در دانشگاه علم و صنعت با عنوان شناسایی عوامل و شاخصهای اولویتدار جهت دستیابی به سازمانهای کارآفرین در کشور، عوامل و شاخصهایی که در صورت وجود در سازمانها به تقویت فضای نوآوری و افزایش انجام فعالیتهای کارآفرینانه در سازمان منجر می شو‌‌د، مورد بررسی قرار داده است. این عوامل در پنج دسته مطالعه شده اند که عبارتند از:

1) حمایت مدیریت

2) فرهنگ

3) ساختار

4) سیستم‌ها

5) اهداف و راهبردها.

● نتیجه گیری

ارتباط میان کارآفرینی و فرهنگ، از دو سو قابل بحث است. از یک سو، نتایج کارآفرینی است که بر جامعه تاثیر می‌گذارد و از سوی دیگر، خود فرایند کارآفرینی و فرهنگ حاکم بر آن است که هم متاثر از مبانی فرهنگ جامعه است و هم می‌تواند در آن تحولات اساسی ایجاد کند. در واقع کارآفرینی، فرایندی اکتسابی است و خانواده در شکل‌گیری این فرایند نقش اساسی را ایفا می‌کند. خانواده می‌‌تواند عنصر پویایی و تحرک را به ژرفای وجود افراد تحت نفوذ و وابسته به خود تزریق کند؛ به شکلی که فرد و جامعه در محیطی هماهنگ به تعامل بپردازند و قالبهای اجتماعی نوآورانه شکل گیرد. در عین حال شرایط محیطی و نوع جامعهای که فرد در آن رشد و نمو می یابد، نیز در شکلگیری و ایجاد عادات و رفتارهای مختلف در فرد به میزان زیادی تأثیرگذار است.

کارآفرینی با ایجاد فرصتهای شغلی و تولید ثروت و بهبود شرایط اقتصادی، پیش‌زمینه‌ای اساسی برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه است. با برآورده‌شدن نیازهای اولیه معیشتی، زمینه برای بروز نیازهای عالی‌تر انسانی فراهم می‌شود که اگر در مسیری درست هدایت شود، به شکوفایی و تعالی انسانها و جامعه می‌انجامد. از سوی دیگر، نحوه شکل‌گیری و ثمربخشی کارآفرینی، روشها و شیوه‌های خاصی را می‌طلبد که بر پایه باورها و ارزشهای ویژه‌ای استوار شده است.

مجموعه این روشها و باورها را می‌توان یک فرهنگ تلقی کرد. در واقع فرایند کارآفرینی در بطن خود فرهنگ خاصی را نهفته دارد. این فرهنگ را می‌توان همان فرهنگ حاکم بر شرکتهای کارآفرینی کوچک دانست: مفهوم مشترکی است که اعضای شرکت پذیرفته‌اند و ارزشها، باورها و روشهای مشترکی است که بر فعالیت شرکت حاکم است.

علاوه براین ویژگیها، تعمیق و گسترش فرهنگ کارآفرینی، بستری مناسب برای بسط عدالت در جامعه است. در یک جامعه کارآفرین، همه انسان‌ها فرصتهای یکسانی پیش روی خود دارند. در این جامعه، سرمایه یا زمین منشأ تولید ثروت نیست و در چنین جامعه‌ای افراد هوشمند، خلاق و صاحب‌اندیشه و نیز پرتلاش و مصمم، شانس بیشتری برای موفقیت دارند و صاحبان سرمایه‌های کلان نمی‌توانند ثروت را در انحصار خود نگه‌دارند. تمام اینها در کنار هم یک زمینه مناسب برای بسط عدالت در سطح اجتماع است.

نیروی انسانی جوان و جویای کار در کشور می تواند به عنوان پتانسیلی عظیم برای توسعه کارآفرینی و به تبع آن توسعه اقتصادی و فرهنگی جامعه محسوب شود.

بنابراین با توجه به نقش کارآفرینی در توسعه همه جانبه در کشورهای صنعتی و پیشرفته، کشورهای در حال توسعه نیز در پی ایجاد موج گسترده و جدیدی از سازمانهای کارآفرین هستند که برای رسیدن به این مهم می بایستی نقش و اهمیت فرهنگ کارآفرینی و عوامل رشد و توسعه دهنده و یا موانع آن در سازمانها مشخص و معرفی شوند.

به عبارتی دیگر کارآفرینی به عنوان یک الزام و رویکرد نوین و تدبیر جدید اقتصادی در پاسخ به واقعیتها و شرایط جدید محیطی، یکی از راهکارهای ارزشمند در رویارویی و تقابل با ناکارآمدی اقتصادی و جلوگیری از پدیدههای منفی اقتصادی مانند بیکاری، محسوب می شود. امروزه با به بنبست رسیدن بسیاری از روشهای سنتی و پاسخگو نبودن آنها در رویارویی با مشکلات و معضلات علت و معلولی در اقتصاد ملی و اقتصاد جهانی، ناگزیر به تعریف مفاهیم و چارچوبهای جدیدی هستیم که در دنیای رقابتی و اقتصاد بدون مرز و آزاد بتواند جایگاه قابل قبول و رتبه مناسبی در بین اقتصادهای جهان برای کشور به ارمغان آورد و از بسیاری از هزینههای گزاف بکاهد.

این راهحل و راهکار چیزی نیست مگر به‌کارگیری تمام ظرفیتها و قابلیتهای موجود و طرح و اجرای روشهای نوآورانه و خلاق مبتنی بر دانش و متکی بر امکانات ناشی از فناوری نوین که آن عنصر مترقی، فرهنگ کارآفرینی است که در آن کارآفرینان از هر قشر و رده و هر گروهی با تمام وجود و با برخورداری از کمترین امکانات و توقعات در بستر سازمانهای کوچک و بزرگ، ظهور و بروز می یابند.

ارسال دیدگاه