نظریه بی سازمانی اجتماعی
این نظریه اولین بار توسط مکتبی به نام مکتب شیکاگو ایجاد شد.
مکتب شیکاگو، یکی از مکتب های فکری در جرم شناسی است که توسط کلیفورد شاو و همکارش هنری مک کی به همراه جامعه شناسان دیگر ایجاد شد. شاو و همکارانش سعی داشتند که فرضیه بالاتر بودن جرم و جنایت در ناحیه های بی سازمان شیکاگو در مقابل ناحیه های دارای نظم و سازمان بالاتر از نظر آماری بررسی و آزمون کنند.
نتایج بررسی هایی که انجام دادند این فرضیه را تایید کرد و با آمار بالا و دقیق نشان داد که بزهکاری نوجوانان در منطقه های پایین شهر و مرکز شهر بیشتر از سایر محله ها است.
این مکتب معتقد است که محیط اجتماعی که فرد در آن بزرگ می شود و زندگی می کند در انتخاب های او نقش بسیار پر رنگ و مهمی را دارد و در واقع می گوید محل زندگیی یک فرد تاثیر بسیار زیادی بر روی فعالیت های غیرقانونی که ممکن است در آن ها درگیر شود می گذارد.
نظریه بی سازمانی اجتماعی به تاثیری که محله های دارای ساختار اجتماعی آشفته روی فرد می گذارد اشاره می کند و می گوید در چنین محله هایی به دلیل عملکرد ضعیف مدارس، میزان ترک تحصیل از دبیرستان، تخریب اموال عمومی، وجود ساختمان های بدون ساکن و خراب شده، کاهش تعلقات اجتماعی، وجود مهاجرین زیاد از قومیت های مختلف و بیکاری بسیار بالا، افراد را به سمت بزهکاری سوق می دهد.در نتیجه با کاهش این عوامل مخرب در جامعه می توان آمار بزهکاری را در چنین مناطقی کاهش داده و رو به بهبود حرکت کرد.
گردآورنده: یلدا امیرساسان
منبع: کتاب جرم شناسی(نوشته استیون بریگز)
کتاب پنجاه متفکر کلیدی جرم شناسی(نوشته کیت هیوارد، شاد مارونا و جین مونی)
- لینک منبع
تاریخ: پنجشنبه , 09 آذر 1402 (05:53)
- گزارش تخلف مطلب